|
چشم انداز ایران - شماره 121 ارديبهشت و خرداد 1399
چشمها و گوشها
چشمانداز بورس به دنبال میانگین میزان بازده ۱۸۰ درصدی بازار بورس در سال گذشته، تعداد متقاضیان خرید سهام، در روزهای آغازین سال جدید، بیشتر و با ورود بخشی از نقدینگی به این بازار، تنور آن، گرمتر از قبل شده است. درنتیجه، به تعبیر چارلز کیندلبرگر در کتاب معتبر جنون، هراس، سقوط، تب خرید، تحت تأثیر ذهنیت اجتماعی شکلگرفته خیلی بالاست. گرمتر شدن بازار بورس با بحثی به نام «هدایت نقدینگی» نیز مرتبط است که سال گذشته مطرح شد و در سال جدید با کاهش میزان سود سپردهها، عرضه اولیه سهام شستا، عرضه اولیه سهام سه صندوق قابل معامله و همینطور سهام عدالت و عرصههای اولیه بعدی، معنا پیدا میکند. هدایت نقدینگی بهسوی بازار سهام، چند اثر دارد: ۱. به جذب سریعتر سهام اولیه و تأمین مالی شرکتهای مادری چون شستا و صندوقها کمک میکند. از این طریق، میتواند مشکلات مالی این شرکتها و دولت را تا حدی که منابع جذب میشوند حل کند؛ بنابراین، از این محل، انتظار رشد کمتر پایه پولی و نقدینگی و در تحلیل نهایی تورم میرود؛ ۲. با جذب نقدینگی، مانع از رشد بیشتر نرخ دلار میشود. از این محل نیز انتظار رشد کمتر تورم وارداتی و متناسب با سهم آن، شاخص کل تورم، میرود؛ ۳. زمینه را در طرف تقاضا، برای انتشار و عرضه اوراق قرضه دولتی نیز فراهم میکند. بنابراین، دولت از آن حمایت و با سیاستهای مذکور، آن را عملیاتی میکند. در سوی دیگر، به تعبیر اصل اولیه اقتصاد، هیچچیزی بدون از دست دادن چیز دیگری به دست نمیآید. یا به تعبیر ضربالمثل انگلیسی، ناهار مجانی وجود ندارد؛ بنابراین، رونق بیش از اندازه بورس، نمیتواند بدون هزینههای بالقوه باشد. ۱. به استناد شواهد تاریخی معتبر مرتبط با بازارهای مالی جمعآوریشده در کتاب جنون، هراس، سقوط، بازار بورس مانند فواره آب است. در پس هر پرشی، سقوطی وجود دارد. دیر و زود دارد، ولی سوختوسوز ندارد. جنون خرید با هدف کسب سود، موجب افزایش قیمت میشود. هراس ناشی از کاهش قیمت موجب عرضه سهام و افت و سقوط پیدرپی قیمت میشود. اینکه در چه زمانی چنین اتفاقی امکان وقوع دارد، دقیقاً قابلتعیین نیست. ولی افزایش بیش از اندازه قیمت، قطع بهیقین، سقوطی هم خواهد داشت؛ ۲. قانون ظروف مرتبطه میگوید بازارها به هم وصلاند، یا باید انتظار افزایش نرخ ارز و طلا و قیمت ملک را در آینده، در حد و حدود میزان بازده بورس داشت، یا اینکه این میزان رشد بورس لاجرم باید با رشدی منفی همراه شود؛ ۳. حفظ گرمی بازار بورس مستلزم عملکرد قوی بخش واقعی اقتصاد بهخصوص شرکتها و صندوقهای عرضهکننده سهام است. اگر ارزش حال میزان سودی که به هر سهم در آینده تعلق خواهد گرفت کمتر از قیمت خرید یا کمتر از میزان سود در بازارهای دیگر باشد، در این صورت صفهای خرید به صفهای فروش تبدیل خواهد شد؛ ۴. اگر در سال گذشته، به دلیل افزایش نرخ دلار و تجدید ارزیابی داراییهای شرکتها و همینطور تراز مالی قوی شرکتهای صادراتی پتروشیمی و نفتی و فلزی، انتظار افزایش قیمت شاخص کل سهام میرفت، این انتظار با توجه به تحریم این شرکتها و درنتیجه احتمال کاهش صادرات آنها نمیرود؛ بنابراین، افزایش تند شاخص سهام منطقی به نظر نمیرسد؛ ۵. یک دلیل رونق بازار بورس ترکیب نقدینگی واردشده برحسب شخصیتهای حقیقی و حقوقی است. دومی وزن بالایی دارد و بنابراین با ورود به بازار، تنور آن را بیشتر گرم میکند. مالکیتهای تودرتو یا ضربدری شرکتها بهعلاوه قدرت مالی مؤسسات و شرکتهای عمومی، نقش مهمی در این میان دارند. نوع مالکیت کمک میکند تقاضا برای سهام بهصورت اهرمی (با مسامحه) ظاهر بشود. امّا، در تحلیل نهایی، آنچه طول عمر چنین بازی را تعیین میکند ترازهای مالی شرکتها در آینده است. اگر ناچار از فروش دارایی سهامی برای پوشش مخارج بشوند، بورس سقوط خواهد کرد؛ ۶. یکی از اهداف دولت در سال جاری فروش اموال عمومی مازاد ازجمله زمین و ملک است. اگر قیمت این داراییها برای ایجاد جذابیت پایین باشد، تبدیل سهام به مستغلات دور از انتظار نخواهد بود. با این توضیحات مختصر: ۱. با توجه به تمایل دولت برای تأمین مالی شرکتهای مادر از طریق عرضه سهام و همینطور پوشش کسری بودجه از طریق عرضه آینده اوراق قرضه، انتظار میرود مکانیسم ایجاد جذابیت از طریق تقاضاهای اهرمی فعال بماند؛ بنابراین، ریسک رشد منفی شاخص کل سهام، فعلاً وجود ندارد؛ ۲؛ اما با طولانی شدن زمان، این ریسک ظاهر و رفتهرفته بیشتر خواهد شد. چراکه از سویی با توجه به میزان تورم نمیتوان نرخ سود بانکی را دوباره کاهش داد و از سوی دیگر ممکن است عملکرد واقعی شرکتها اجازه درگیر شدن در تقاضاهای اهرمی برای سهام یکدیگر را ندهند. همینطور، واگذاری داراییهای مستغلاتی دولت هم هست. علی دینیترکمانی (15 اردیبهشت ۱۳۹۹)
فاجعه نقدینگی سیال اخیراً دکتر احمد توکلی در گفتوگو با همشهری آنلاین در مورد سپردههای بانکی مطرح کرده 4 دهم درصد از مردم ایران 52 درصد سپردههای بانکی را دارند بقیه مردم تنها صاحب 48 درصد سپردههای بانکی هستند. از سویی 16 درصد درآمد ناخالص ملی ما هم سود همین سپردههاست. اگر سردار قالیباف در مناظرههای سال 96 اختلاف طبقاتی 4 درصد در مقابل 96 درصد را مطرح کرد، این عدد که نشاندهندۀ اختلاف شدید طبقاتی است به 4 دهم درصد رسیده است. متأسفانه حاکمیت انباشت نقدینگی سیال نه میتواند پشتوانهای برای صنعت باشد که اتفاقاً ضد صنعت است و نه میتواند پشتوانه تجارت ملی باشد که ضد تجارت هم هست و میتواند با خریدوفروش پول و حاکمیت مونیتاریسم حتی در روند نیمبند صنعت و تجارت ما هم کارشکنی کند. نمونه کوچکی از این حاکمیت، مؤسسات مالی و اعتباری بدون مجوز بود که روحانی با آنها درافتاد و واکنش آنها تظاهرات ضد دولتی دیماه 96 بود. این مؤسسات تمامی پولهای مردم را بالا کشیدند و این بار صندوق ذخیره ملی قربانی شد. درحالیکه أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، خدا در لحظه بین مرد و قلبش داوری میکند، بنابراین جایگاه قضا در کشور ما کجاست؟
حاکمیت دلار؟! دولت نیکسون در امریکا دلارهای کاغذی زیادی چاپ میکرد. درحالیکه پشتوانه دلار طلا بود. هر اونس طلا معادل 32 دلار بود. قبل از سال 1351 شمسی (1972 م) شارل دوگل درصدد برآمد دلارهای خود را به طلا تبدیل کند. دولت نیکسون با او مخالفت کرد و قرارداد برتون وودز را یکطرفه لغو کرد. بدین معنا که پشتوانه طلا از دلار حذف شد. تا سالها بعد هر اونس طلا به 2 هزار دلار هم رسید و حالا هم حدود 1700 دلار است. گفته میشود بعد از لغو قرارداد برتون وودز امریکا در قبال تعهدی که به عربستان داد مبنی بر تضمین سلطنت و امنیت سعودی آنها متقابلاً تعهد کردند معاملات نفتی با دلار انجام شود. حال اینکه دلار نفتی چه بلایی بر سر کشورهای نفتخیز آورده بماند. در این سالها امریکا با دستیابی به نفت و گاز شیل در صدد هژمونی نفتی برآمد و تولید نفت خود را با افزایشهایی به 19.5 میلیون بشکه در روز رساند. در پی فشارهای امریکا اوپک به رهبری عربستان دو بار تولید نفت خود را کاهش و روسیه هم در اوپک پلاس از عربستان تبعیت نمود. بار سوم که قرار بود اوپک به رهبری عربستان یک میلیون بشکه و روسیه نیم میلیون بشکه از تولیدات خود کاهش دهد روسیه مخالفت کرد و علت این بود که شرکتهای نفتی روسیه به پوتین مشورت دادند میتوانیم کاهش قیمت را تحمل کنیم، اما اجازه نمیدهیم با کاهش تولید ما امریکا نفت خود را جایگزین کرده و به هژمونی تمامعیار برسد. صنعت نفت و تجارت نفت در چنین وضعیتی دچار رکود شد پیدایش ویروس کرونا هم این روند رکود را مضاعف کرد. مصرف نفت جهان از 100 میلیون بشکه در روز به 70 میلیون کاهش یافت و قیمت نفت سبک منفی شد. چون ذخایر استراتژیک نفت هم کاملاً پر شده بود. حال آیا با این رکود مضاعف بازار نفت، توقف تولید در امریکا و ضربه سنگینی که به هژمونی نفت امریکا وارد شد بازهم باید شاهد حاکمیت دلار باشیم یا این حاکمیت لرزان شده است؟ اخیراً پوتین، رئیسجمهور روسیه، در یک گفتوگو مطرح کرده اگر امریکا اصرار دارد ارز جهانی دلار باشد و دلار بر تمامی معاملات حاکم باشد چرا اجازه نمیدهد ایران از معاملات دلاری بهرهمند شود؟ او اشاره کرده اگر کشورهایی چون ایران نخواهند با دلار کار کنند چه ضرورتی دارد تحریم شده و از معاملات بانکی دلاری محروم شوند؟ به نظر میرسد صحبتهای پوتین گامی در جهت لرزان کردن دلار باشد. این موضوعی است که در پساکرونا باید به آن توجه نمود. کشورهای جهان سوم با دست دادن به هم میتوانند این حاکمیت کاغذی و تورمزا را از بین ببرند و جهان تک ارزی به چند ارزی تبدیل شود.
بررسی دلایل منفی شدن قیمت نفت در امریکا قیمت قراردادهای آتی نفت دبلیو.تی.آی با سررسید یک ماه در ماه مه ۲۰۲۰ در بازار نایمکس در روز دوشنبه با ۱۸ دلار در هر بشکه باز شد و نهایتاً قیمت بسته شدن این بازار برابر (۶/۳۷-) دلار در هر بشکه بود. این نخستین بار در تاریخ بازار بورس نیویورک بود که قیمتهای آتی نفت منفی میشود. اگرچه این سقوط قیمتهای آتی نفت یکی از عوارض مازاد عرضه بزرگ موجود در بازار نفت و محدودیت ظرفیت انبار ذخیرهسازی است، اما بهطور دقیقتر باید آن را به محدودیتهای موجود برای معاملههای آتی کالاهای خام پیش از تاریخ سررسید (Expiration date) نسبت داد. مالکان قراردادهای آتی نفت خام دبلیو.تی.آی در بازار نایمکس برای سررسید ماه مه ۲۰۲۰ بهطور معمول مایلاند قبل از سررسید شدن آن در ۲۱ آوریل ۲۰۲۰ Expiration date این قرارداد را در بازار بفروشند و اصطلاحاً موضع خود را ببندند. این معاملهگران معمولاً در روز بعد که قراردادهای آتی نفت خام دبلیوتی.آی برای سررسید ماه ژوئن باز میشود، اقدام به خرید مجدد این قرارداد میکنند. این استراتژی معاملهگران در بازارهای آتی نفت تمدید قرارداد (Rollover) نامیده میشود. هدف معاملهگران از بستن موضع خرید خود پیش از سررسید این است که در صورت عدم توان فروش قرارداد خرید تا زمان سررسید (۲۱ آوریل)، قراردادهای آتی مذکور در اصطلاح فیزیکی میشود و دارنده آن متعهد است که در ماه مه ۲۰۲۰ نفت خام تعیینشده در قرارداد را بهصورت فیزیکی تحویل گرفته و انبار کند. در شرایط کنونی بر اساس آمارهای موجود، انبار ذخیرهسازی نفت کوشینگ تا ۱۷ آوریل در حدود ۷۷ درصد تکمیل بوده و با توجه به میزان افزایش سطح ذخیرهسازی در دو هفته پیش از آن، انتظار میرود انبار کوشینگ در هفته اول ماه مه ۲۰۲۰ بهطور کامل تکمیل شود. با توجه به این محدودیت در ذخیرهسازی نفت در ماه مه، قراردادهای خرید آتی نفت دبیلو. تی.آی برای سررسید ماه مه ۲۰۲۰ در بازار نفت با نزدیک شدن به سررسید (۲۱ آوریل) و افزایش احتمال فیزیکی شدن، خریداری را در بازار نداشته و دارندگان آنها برای اجتناب از اجبار به تحویل فیزیکی و پرداخت هزینههای زیاد برای انبارکردن آن حاضر شدهاند هر طور شده از این قراردادها رهایی پیدا کنند و لذا قیمت قراردادهای آتی نفت دبیلوتیآی برای سررسید ماه مه ۲۰۲۰ در ۲۰ آوریل بهشدت سقوط کرد و وارد قلمرو منفی شد. البته باید توجه داشت که بسیاری از معاملهگران که دارای موضع خرید برای این نوع از قراردادهای آتی نفت دبیلو.تی.آی بودند با درک ریسک موجود در هفتههای قبل موضع خود را بسته بودند و لذا حجم قراردادهای خرید برای نفت دبلیو.تی.آی در سررسید ماه مه ۲۰۲۰ بهطور معناداری کاسته شده بود و تنها ۱۰۰ هزار قرارداد با سقوط قیمتی مذکور مواجه شدند. این میزان از قرارداد خرید آتیهای نفت یکدهم از کل قراردادهای خرید آتی نفت خام دبلیوتی. آی برای سررسید ماه ژوئن ۲۰۲۰ است. در حال حاضر قراردادهای آتی نفت خام دبلیوتی.آی برای سررسید ماه ژوئن ۲۰۲۰ تبدیل به قرارداد ضربالاجل (Prompt) شده که در ۱۹ ماه مه ۲۰۲۰ به سررسید خواهد رسید. در روز ۲۰ آوریل ارزش این قرارداد ۶/۴ دلار در هر بشکه کاهش داشت و به ۴۳/۲۰ دلار در هر بشکه رسید. انتظار میرود به دلیل تلاش معاملهگران برای فروش قراردادهای خرید خود در هفته اول ماه مه ۲۰۲۰ و تجدید آن با قرارداد ماه ژوئیه ۲۰۲۰ و همچنین افزایش نگرانی در خصوص تکمیل ظرفیت انبار ذخیرهسازی نفت در کوشینگ به دنبال تشدید مازاد عرضه نفت در امریکا، بهتدریج قیمت قراردادهای آتی نفت خام ماه ژوئن ۲۰۲۰ نیز در هفتههای آینده بهشدت کاهش پیدا کند. با توجه به روند تکمیل ظرفیت ذخیرهسازی نفت در امریکا انتظار میرود نوسان قیمت نفت خام در هفتههای آینده بهشدت افزایش داشته باشد. با توجه به اینکه ظرفیت کمی برای انبار نفت وجود دارد بهتدریج باید منتظر توقف تولید نفت از چاههای نفت در امریکا برای برقراری تعادل جدید بر اساس مکانیسمهای بازار باشیم. همزمان با منفی شدن قیمت قراردادهای آتی نفت دبیلو. تی.آی برای سررسید ماه مه ۲۰۲۰، شاهد آن بودیم که قیمت نقدی برخی از انواع نفت خام در امریکا و کانادا نیز تکرقمی و منفی شدهاند. منفی شدن این نفت خامها به این معناست که تولیدکنندگان برای انتقال و ذخیرهسازی نفت خام تولیدی خود باید به افرادی برای ارائه این خدمات (مشابه انتقال و معدوم کردن زباله برای شهروندان) هزینه پرداخت کنند. علت تکرقمی یا منفی شدن قیمت نفت در برخی از مناطق امریکا و کانادا را باید در دو موضوع جستوجو کرد: الف: نفت خامهایی مانند نفت خام دبلیو.تی.آی در میدلند و قیمت نفت خام WCS در کانادا از میادینی تولید میشوند که «محصور در خشکی» هستند. بهعنوان مثال تولید نفت دبلیو.تی.آی در میدلند 500 مایل تا خلیج مکزیک فاصله دارد و تولیدکنندگان این منطقه برای انتقال نفت خام تولیدی خود به انبارهای نفت در خلیج مکزیک باید هزینههای لجستیک انتقال به این مراکز که انبارهای نفتی در آن واقع شده است را بپردازند. ب: هزینه توقف تولید نفت برای یک تولیدکننده متوسط نفت در امریکا در حدود 2۰-4۰ هزار دلار در هر سال برآورد میشود، این در حالی است که هزینه ادامه تولید در شرایطی که قیمت فروش ۱۰ دلار از هزینه نهایی تولید هر بشکه کمتر باشد در هر ماه برابر ۶۰۰ دلار و هر سال ۷۲۰۰ دلار است. با توجه به موارد فوق تولیدکنندگان همچنان به تولید نفت غیراقتصادی ادامه داده و حاضرند نفت خام تولیدی خود را با قیمت منفی به فروش برسانند. گفتنی است قیمت نفت خامهایی مانند نفت خام برنت که در نزدیکی دریای شمال تولید میشود در مدت اخیر از ۲۰ دلار در هر بشکه کمتر نشده که به هزینه نهایی تولید این نوع از نفت خام نیز بسیار نزدیک است. پیشبینی میشود قیمت این نوع نفت خامها که در نزدیکی دریا و آبهای آزاد هستند در همین محدوده باقی بماند؛ بنابراین نفت خامهایی که حتی هزینههای تولید بیشتری داشته اما دسترسی سادهتری به دریا و زیرساختهای ذخیرهسازی دارند دارای موقعیت بهتری نسبت به نفت خامهای دارای هزینه تولید کمتر اما محصور در خشکی (مانند نفت خام امریکا و کانادا) هستند. پیشبینی میشود تداوم این شرایط باعث شود تولیدکنندگان نفت در میادین محصور در خشکی بهتدریج تولید نفت از چاههای خود را متوقف کنند و این موضوع بهویژه در امریکا و کانادا و امریکای لاتین باعث ضربه زدن به ظرفیت تولید نفت در این مناطق تا مرز 5 میلیون بشکه در روز خواهد شد. خبرگان صنعت نفت؛ ک.الف
نقش فزاینده اسرائیل در امریکا اسرائیل قبلاً روی همه دولتهای امریکا اعم از دموکرات یا جمهوریخواه تأثیرگذار بود اما در عین حال در مواردی مثل برجام شاهد بودیم که نتانیاهو مخالف بود اما اوباما در مقابل او ایستاد. نتانیاهو حتی یک ساعت در کنگره امریکا علیه اوباما و برجام صحبت کرد اما اوباما زیر بار نرفت. سعودیها مخالف برجام بودند اما اوباما مقابل ایشان هم ایستاد؛ اما ترامپ نهتنها تسلیم شد بلکه در دوران ترامپ شاهد یک پدیده جدید هستیم که نتانیاهو رسماً اعلام میکند من به ترامپ گفتم از برجام خارج شود و سیاست حداکثری و تحریم را اجرا کن و سپاه پاسداران را در لیست سازمانهای تروریستی بگذار. این پدیده استثنا در تاریخ سیاست خارجی امریکاست که نخستوزیر اسرائیل رسماً به دنیا اعلام میکند که رئیسجمهور امریکا دستورات من را اجرا میکند. مصاحبه حسین موسویان با شبکه تلویزیون صحرا
دخالت روسیه در انتخابات امریکا کمیته اطلاعاتی سنای امریکا بر مبنای تحقیقات هر دو حزب حاکم یعنی دموکرات و جمهوریخواه که این تحقیقات مبتنی بر تحقیقات 16 نهاد اطلاعاتی امریکاست بیانیهای صادر کرد که روسیه در انتخابات 2016 امریکا نقش داشته. چندین کتاب در این باره آماد شده که فقط بخش کوچکی در این اطلاعیه آمده است. ناظران سیاسی معتقدند که هردو حزب باور داشتند که روسیه دخالتهایی در انتخابات نوامبر 2016 داشته، ولی مصلحت نمیدانستند آن را اعلام کنند. چراکه اعتماد عمومی مردم امریکا نسبت به انتخابات خدشهبردار میشود. حال چه شده که جمهوری خواهان که در برابر افشای این امر مقاومت میکردند حاضر شدند چنین اطلاعیهای بدهند؟ به نظر میرسد مطالب در این مورد بهقدری در رسانهها درز کرده بود که مقاومت در برابر افشا به بیاعتمادی مردم نسبت به جمهوریخواهان میانجامد؟
داریوش همایون و تسخیر سفارت امریکا آخرین سمت داریوش همایون در رژیم پهلوی وزارت اطلاعات و جهانگردی بود. وی که روزنامهنگاری حرفهای بود نقش زیادی در حزب رستاخیز داشت. روزنامه آیندگان را هم اداره میکرد. بعد از انتشار مقاله با نام نویسنده رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و واکنشهایی که در روحانیت شکل گرفت فشار زیادی برای بازداشت او انجام شد. بالاخره در دولت شریف امامی او و عده زیادی از سران نظام ازجمله هویدا بازداشت شدند. در جریان انقلاب توانست از زندان فرار کند و تا یک سال و نیم بعد از انقلاب مخفی بود. در گفتوگوهای پروژه تاریخ شفاهی هاروارد توضیح داد علت ماندن او در ایران این بود که فکر میکرد افراد دانشگاهی و مخالف و حتی دولت موقت با آیتالله خمینی به مخالفت برمیخیزند و اوضاع تغییر میکند. وقتی شاهد حمله دانشجویان خط امام به سفارت امریکا بود و امام خمینی این حمله را تأیید کرد و به انقلاب دوم معروف شد، به نظر او تمامی مخالفان ازجمله چپها خلع سلاح شدند و جمهوری اسلامی ایران تثبیت شد. پس از آن داریوش همایون از مرز ترکیه به خارج از ایران رفت. همایون در این گفتوگوهای شفاهی کودتای 28 مرداد 32 را تأیید میکند، ولی معتقد است شاه همه کسانی که تاجبخش او شدند را کنار زد. بدینسان از رژیم شاه فاصله گرفت. شاه احزاب خودساخته ملیون و مردم را منحل کرد و در سال 39 بسیار به سقوط نزدیک شده بود. با آمدن کارتر شاه در ایران اصلاحات ارضی را شروع کرد و همایون از این اصلاحات حمایت میکرد. گفته میشد کمیسیون سیاسی جبهه ملی در سال 40 چند بار برای حضور در کمسیون از او دعوت به عملآورده بود. همایون میگوید وقتی به زندان افتادیم و با نگهبانان و زندانبانان ارتباط گرفتیم و از وضعیت معیشت سؤال کردیم فهمیدیم چه اشتباهاتی کرده بودیم. او میگوید نامه رشیدی مطلق را به دستور خود شاه در روزنامه اطلاعات چاپ کردند و من قربانی آن شدم. بدینسان دیکتاتوری شاه را نقد میکند. او میگوید شاه با یک حلقه 10-15 نفری غیرقابلدسترس (untouchable) کار میکرد که منشأ تمامی مشکلات شده بودند. از یکسو میخواست مردم از طریق حزب مشارکت داشته باشند اما از سوی دیگر خودش تمام تصمیمات را بگیرد. همایون همچون اردشیر زاهدی در اواخر عمرش به این نتیجه رسید که براندازی جمهوری اسلامی ایران مانند فروپاشی شوروی افتادن به دام مافیا، تجزیه و هرجومرج است.
فرش قرمز برای طالبان در حاشیه صلح طالبان افغانستان و امریکا اخیراً امریکا به ریاستجمهوری ترامپ قرارداد صلحی با طالبان افغانستان بسته است که ضمن تأیید روش حکومتی آنها یعنی امارت اسلامی درواقع جامعه مدنی جمهوری اسلامی افغانستان و قانون اساسی آن را به ثمنبخسی فروخته است. با توجه به اینکه از بدو اشغال افغانستان تاکنون 2500 از سربازان و افسران امریکایی به دست طالبان کشته شدهاند و با توجه به عملکرد آنها علیه زنان، دختران و مدارس و قانون اساسی و قانونگرایی چه ضرورتی بوده که تا این حد به آنها امتیاز داده است؟ بهطوری که صاحبنظران دچار حیرت شدهاند! امریکا، عربستان، پاکستان و انگلستان چهار قدرتی بودند که القاعده و طالبان را در افغانستان تقویت کردند و حتی خانم بینظیر بوتو در تلویزیون اعتراف کرد تنها ما نبودیم و بلکه امریکا و انگلستان و عربستان هم در ایجاد طالبان نقش داشتند. واقعیت این است که نهتنها حضور امریکا در افغانستان به بنبست رسیده و کاری پیش نمیرود، بلکه اصلیترین انگیزه ترامپ انتخابات نوامبر 2020 امریکاست که با حرکتهای ضد جنگ خود را مدافع صلح نشان میدهد. این به چه قیمتی است؟ به نظر میرسد پیام مهمی که پهن کردن این فرش قرمز برای طالبان داشت این است که بالاخره با عملیات مسلحانه طالبان و ضربه زدن به منافع امریکا بود که امریکا تن به معاهده داد و موجودیت آنها را به رسمیت شناخت. آیا این کار پیامی جز این امر دارد که هر کشور و ملتی که با امریکا مشکل دارد تنها راه، مبارزه مسلحانه درازمدت است؟ درنهایت هم نتیجه کوتاه آمدن امریکاست. آیا «قدرت و دیگر هیچ» بدآموزی این معاهده نیست؟ آیا این پیام به حوثیهای یمن این مجوز را نمیدهد که تنها با به کار بردن زور است که باید عربستان به اشغال خود خاتمه دهد؟ آیا اگر آنها حمله به پالایشگاههای آرامکو را انجام نداده بودند و عملیات دیگری را ساماندهی نمیکردند عربستان حاضر بود اسمی از آتشبس و صلح ببرد؟ در شرایطی که کنگره امریکا، اروپا و سازمان ملل مخالف این جنگ هستند تنها ترامپ با حمایت عربستان از این جنگ دفاع میکند. آیا اینها کافی نیست که حوثیها خود را حق پنداشته و مجوزی ادامه مبارزات آنها باشد؟ پس فلسطینیها هم حق دارند دست به اسلحه و مبارزه مسلحانه بزنند و طبق این فرمول کسی نمیتواند آنها را تروریست بنامند. آیا اگر به پادگانهای امریکا در عراق حملات موشکی نمیشد آنها حاضر بودند از دوازده پایگاهی که در اختیار دارند به سه پایگاه بسنده کرده و بقیه را ترک کند؟ چرا طبق قراردادی که با دولت عراق داشتند در روز موعود کلیه نیروهای نظامی خود را از عراق خارج نکردند. طنز روزگار در این است که امریکا خود از یکسو به ملتها و کشورهای جهان سوم میآموزد باید با اشغال مقابله کرد و از سوی دیگر رزمندگان و مقابلهگران را تروریست مینامد. باید به این سردرگمیها و عدم شفافیتها پایان داد. |
||||