حتي شيطان, انتقام از يك كودك را اختراع نكرده است
نشرية فرانسوي تروسه ترو
نوشته: يوري اَوِنري (سرباز اسرائيلي)
مترجم: هاله سحابي
يوري اونري كه يك سرباز اسرائيلي است نسبت به سخنان "ژنرال دان هالوتس" (Dan
Halutz) واكنش نشان ميدهد. در 23 ژوئيه 2002 بمبي به وزن يك تن در يكي از محلههاي
غزه رهاشده و هفدهنفر ازجمله يازده كودك را به كام مرگ فرو ميبرد. ژنرال هالوتس
در اينباره مصاحبهاي انجام ميدهد و چنين ميگويد: "خلبان تحت امر من اين بمب را
مطابق دستور روي منزل مسكوني رزمندة حماس, صلاح شهاده پرتاب كرده است." وي همچنين
افزود "اين خلبان از سلامت كامل جسم و روح برخوردار است." يوري اونري خطاب به آن
خلبان كه هالوتس دربارهاش صحبت ميكند نامهاي مينويسد:
... من مصاحبة فرماندة شما, ژنرال هالوتس را خواندم و همانند بسياري ـ چه در
اسرائيل و چه در كشورهاي ديگر جهان ـ شگفتزده شدم. يك خلبان مثل شما بمبي يك تُني
را بر فراز يك بخش مسكوني از غزّه رها كرده است! هدف, اعلام بيمحاكمة "صلاح شهاده"
مبارز حماس بوده است. علاوه بر شخص وي, شانزده تن از همسايگان, ازجمله يازده كودك
هم كشته شدهاند و دهها مرد و زن و كودك ديگر هم مجروح گرديدند...
حتماً به ياد داريد كه در مدرسه به همة ما, سرودههاي شاعر ملّي بياليك) (Bialik را
ميآموختند و بهخصوص آن سروده معروف را كه ميگفت: "حتي شيطان, انتقام از يك كودك
را اختراع نكرده است."
حدس زدم كه تا چه حد پس از انجام اين عمل به ترديد افتادهايد و هنگام نگريستن به
صورت فرزندانتان با خود گفتهايد: "كودك, كودك است, چگونه كودكان ميتوانند مسئول
موقعيت پيشآمده باشند؟!" اما... فرمانده شما اعلام كرد كه شما در سلامت كامل هستيد
و هيچ ناراحتي روحي يا وجداني شما را تهديد نميكند! هيچ!
نميدانم آيا او راست ميگفت يا آن كه قصد داشت شما را رسوا كند. وي اعلام كرد كه
به شما گفته است: "عملكرد شما كامل و عالي بوده است. شما دقيقاً همان كاري را انجام
دادهايد كه از شما خواسته بودند. حتي بند انگشتي به چپ يا به راست منحرف نشدهايد,
شما هيچ مسئلهاي نداريد..."
به گفتة اين ژنرال آنهايي كه مسئله دارند و به اين عمليات اعتراض دارند, "اقليتي
بيمعنا و پر سروصدا هستند." وي ما را متهم ميكند كه نسبت به مبارزان اسرائيل
خيانت ميكنيم. او روزنامهنگاران را موي دماغ و فضول ميداند, او ميگويد: "آيا
قانوني براي بقاي اسرائيل وجود دارد؟ آيا سياهروزي يهوديان فرارسيده است كه اقليتي
يهودي ضدتماميت قوم يهود توطئه نمايند؟! اين خبرنگاران دائم تغيير موضع ميدهند و
مقالات بيسروته مينويسند؟"
شيوة كلام او سراسر يك واكنش عصبي (هيستريك) را نشان ميدهد, واكنشي درخور يك ژنرال
آرژانتين يا شيلي در زمان ديكتاتوري نظامي, و يايك نظامي ترك كه قصد واژگوني حكومت
قانوني را دارد.اما وقتي يك ژنرال اسرائيل, چنين واژههايي بهكار ميبرد, مانند
روشنكردن چراغ قرمز است! چرا كه بهطور رسمي مورد تأييد و حتي تشويق و تجليل قرار
ميگيرد! آيا دموكراسي اسرائيل عظمت خود را از دست داده است؟
... نميخواستم با شما دربارة دان هالوتس سخن بگويم, بلكه دربارة خودتان ميپرسم,
شما چه كسي هستيد؟ چه كسي شدهايد؟ و چه ميكنيد؟
يكي از خلبانان جنگ, در مصاحبه با روزنامهنگار وِردلوي بازيليا (Vered levy
Bazilia) چنين توضيح ميداد: "اين بيهمتايي و زيبايي دنياي خلباني است. شما در آن
بالا مينشينيد, آرام, در آن آسمان گسترده... نه هيچ صدايي و نه هيچ فريادي. شما
كاملاً روي "سيبل" (هدف) متمركز ميشويد. شما ديگر شاهد صحنههاي رقتبار و
تهوعآورِ ميدان نبرد نيستيد. شما آنچه را بايد, انجام ميدهيد و... به خانه باز
ميگرديد, همين...
دان هالوتس نيز احساسات خود را چنين توصيف مينمايد: حقيقتاً ميخواهيد احساس مرا
در هنگام رهاكردن بمب از هواپيمايم بدانيد؟ برايتان ميگويم. من يك "تكان سبك" در
هواپيما حس ميكنم كه به خاطر بازشدن دريچة بمب است و سپس تكاني ديگر, كمي بعد, بمب
ميافتد؛ اين تمام چيزي است كه احساس ميكنم. همين!
همين؟ آن پايينتر, آن زيرها, چيزهاي وحشتناكي اتفاق ميافتد. بدنهايي تكهتكهشده
پرواز ميكنند, خونها در هوا فوران ميكنند, پيكر انسانها مجروح و شكسته ميشوند
و زير بار درد له ميشوند. افرادي زنده بهگور, آخرين نالهها را زير آوار, سر
ميدهند. زنها روي جنازة بچهها فرياد ميكشند, صحنهاي از جهنم است كه بيشباهت
به يك حملة انتحاري انفجاري نيست. و آنگاه تو ميگويي "همين, تكاني سبك, سپس در
خانه, دوشي گرم و تخت خواب!"
بايد تصديق كنم كه حتي تصور اين تجربه هم براي من دشوار است. من خدمت سربازي خود را
در پياده نظام گذراندهام. هميشه آن كس را كه هدف قرار ميدادم, ميديدم و آن كس كه
مرا هدف قرار ميداد نيز ميديدم. هر لحظه ممكن بود مجروح شوم (اينطور هم شد) و يا
ممكن بود كشته شوم. مشكل ميتوانم تصور كنم, شخصي از آن بالاها, در آسمان, بذر مرگ
و دانههاي ويراني را بپاشد, بيآنكه كمترين خطري او را تهديد نمايد. آيا اين
خلبان هرگز متأثر و مردّد نميشود؟ و از درون به هم نميريزد؟ آيا او از خود
نميپرسد كه اين عمليات آيا قانوني است؟ اخلاقي است؟ درست است؟ آيا او به يك روبوت
تبديل شده است؟ آيا او يا شما يك حرفهاي شدهايد كه مغرور از مديريت عالي خود نسبت
به ماشين مرگي كه در اختيارش قرار دادهاند, به اجراي عالي و دقيق فرمانها, بر خود
ميبالد؟ من خوب ميدانم كه تمامي خلبانهاي اسرائيل روبوت نيستند. همواره در برابر
چشمانم, كُلُنل "ايگ ـ آل ـ شوهات"(Yig-al shohat) را ميبينم. چهرة مصمم او را در
نظر ميآورم كه با صدايي لرزان, از روي يادداشتي كه در دست داشت ميخواند و دعوت
تاريخياش را از شاگردان و همقطاران خود در نيروي هوايي ارتش, بهعمل آورد تا هرگز
زير بار فرمانهايي كه "آشكارا, قانون را زير پا ميگذارد" نروند.
آري, "شوهات" يك قهرمان جنگ بود. البته او هزينة اين قهرماني را پرداخت. وي در
آسمان مصر هدف قرار گرفت و يك پاي خود را از دست داد. (وي بهوسيلة يك جراح مصري
تحت عمل جراحي قرار گرفت).
شما بايد تصميم خود را بگيريد. تصميم ميان انسان بودن, همچون "شوهات" كه نسبت به
دردهاي ديگران حساس بود و يا همچون هالوتس كه تكان سبكي را حس ميكند, در حاليكه
دهها انسان را ميكشد. قوانين جنگ پس از دوران جنگي سيساله, در سالهاي وحشتبار
تاريخ اروپا وضع شدهاند و گويا و روشن هستند. همة "قرارداد"هاي بينالمللي روي اين
"اعتقاد" پايهريزي شدهاند كه: حتي در جنگهاي بسيار سخت كه هر طرف براي حيات و
بودن خويش ميجنگد, "حقوق حياتي انسانها" و "اخلاق انساني" بايد رعايت شود. خواهش
ميكنم, با تكرار شعارهاي ابتدايي"هالوتس" مسائل را براي خود كماهميت و آسان جلوه
ندهيد. آري هالوتس ميگويد كه "صلاح شهاده", "شرارت مجسم" است, پليد است, خائن است!
اين كلمات فقط براي پوشاندن افراطيگري او و امثال او در جهان بهكار ميآيد.
"شهاده" هرگز محاكمه نشده بود, هيچيك از فعاليتهايي كه به او نسبت داده شده اثبات
نگرديده بود. درواقع او فكر ميكرد كه به ملت خود خدمت ميكند, همانطور كه شما فكر
ميكنيد در خدمت ملت خود هستيد. اما حتي اگر ثابت ميشد كه وي دشمني خطرناك است,
قتل عام خانواده و همسايگان او را موجّه نمينمود. ارائة اين "برهان" كه اين
قتلعام براي پيشگيري از قتلعام يهوديان صورت ميگيرد, نيز پذيرفتني نيست. هنگامي
كه خلبان بمب يك تني خود را رها ميكرد, مطمئن بود كه مردم بسياري كشته خواهند شد.
در حاليكه ظرفيت "شهاده" براي كشتن ما, در حد حدس و گمان و ادعاست. ازسوي ديگر,
روشن است كه اين كشتار, عمليات انتقامجويانهاي را در پي خواهد داشت كه خون
يهوديان بسياري به خاطر اين فرد بر زمين ميريزد.
به هر جهت, تفاوت بسياري است ميان يك گروه چريكي و يك ارتش قدرتمند كه به نام يك
دولت عمل ميكند. در چنين شرايطي آيا شما ميتوانستيد به فرماندة خود بگوييد: "نه,
من از اجراي اين فرمان معذورم, چرا كه آشكارا قانون را زير پا ميگذارد؟"
قانون اسرائيل و اخلاق انساني, شما را وادار به عدم اطاعت از اين دستور مينمايد.
اما مسلماً "هالوتس" به شما تذكر ميدهد كه عدم اطاعت از فرمان, جزو قوانين بازي من
نيست! تا قوانين بازي شما چگونه باشد.
سوتيترها:
قوانين جنگ پس از دوران جنگي سيساله, در سالهاي وحشتبار تاريخ اروپا وضع شدهاند
و گويا و روشن هستند. همة "قرارداد"هاي بينالمللي روي اين "اعتقاد" پايهريزي
شدهاند كه: حتي در جنگهاي بسيار سخت كه هر طرف براي حيات و بودن خويش ميجنگد,
"حقوق حياتي انسانها" و "اخلاق انساني" بايد رعايت شود
هالوتس ميگويد كه "صلاح شهاده", "شرارت مجسم" است, پليد است, خائن است!" اين كلمات
فقط براي پوشاندن افراطيگري او و امثال او در جهان بهكار ميآيد. "شهاده" هرگز
محاكمه نشده بود, هيچيك از فعاليتهايي كه به او نسبت داده شده اثبات نگرديده بود
1