مطبوعات خارجي

مطالب حاضر, تلخيص و جوهره‌يابي اخبار و مقالاتي است كه در مطبوعات خارجي چند ماه گذشته به چاپ رسيده است.

محاكمة عبدي و موازنة ترس ميان دو جناح رقيب در ايران
عبدي خودش را قهرمان معرفي نكرد. نه با نظام درگير شد و نه جاسوسي را قبول كرد. او راه سوم را انتخاب كرد؛ فقط به اشتباه خود اعتراف نمود. عبدي چند سال پيش به اصلاح‌طلبي روي آورد و خواهان رابطه با امريكا شد. آيا افراطي‌ها اين محاكمه را خدمتي به امريكا مي‌دانند. دستگيري عبدي در 13 آبان تنها ضربه‌اي است به جبهة مشاركت و به معناي انحلال آن؟ مدتي است براي دستگيري آقاجري, ضربه به مشاركت و مجاهدين انقلاب فعاليت‌هايي در جريان است. افراطيون مي‌خواهند بگويند كه در هربار مذاكره با امريكا اولويت با جناح راست است نه جناح چپ. يعني لابي‌هاي مختلف در انحصار خودشان باشد. "سايت امروز" مي‌گويد كه پنج گروه در حال مذاكره با امريكا هستند كه عمدة‌ آنها محافظه‌كاران هستند. قبلاً روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب لابي‌هاي جناح راست را به رهبري فرزند آقاي هاشمي اطلاع داده بود. شايد دليل اصلي دستگيري عبدي, همين انتشار نظرسنجي باشد كه 70% مردم خواهان رابطه با امريكا هستند و اين‌كه خاتمي محبوب‌ترين شخصيت سياسي در ايران است. روزنامة كيهان خواستار انحلال جبهه مشاركت شده است. درنهايت مي‌توان گفت كه هدف, انحلال جبهه مشاركت بوده است. درگيري بين دو جناح, نوعي موازنة ‌ترس و وحشت ايجاد كرده است كه در اين موازنه جناح محافظه‌كار افراطي رأي مردم را ندارند و در راستاي مردم سالاري بازنده هستند.
منبع: الشرق ـ 8 ژانويه 2003 (18 دي 1381)

گزارشي راهبردي از تهران: پس از انقلاب چه؟
پژوهشگران سياسي و راهبردي مصر, سه بار با پژوهشگران سياسي و راهبردي ايران جلسه داشته‌اند كه آخرين آن ژوئن سال گذشته بود كه اين ديدار با ديدار نخست تفاوت زيادي داشت چرا كه بعد از حادثة يازدهم سپتامبر, اوضاع جهان تغييرات فاحشي كرده بود. در امريكا محافظه‌كاران تندروحاكم شده و اوضاع را به‌طور كلي تغيير داده بودند و روابط امريكا با ديگر قدرت‌هاي جهان نه روابط ميان قطب‌هاي متعدد كه روابط ميان يك قطب و كشورهاي زير فرماندهي آن شده بود. عراق در معرض حمله امريكا قرار گرفته در افغانستان جنگ درگرفته بود و دعواي فلسطين و اسراييل هم شعله‌ور شده و حتي عربستان هم در معرض تهديد قرار گرفته بود. دنيا نيز از ديدگاه‌هاي فراواني تغيير كرده بود و شايد تفاوت عميق ميان دبي, كه هيئت الاهرام روزي را به خاطر شرايط پرواز در آن گذراند و تهران كه ديدار در آن اتفاق افتاد, باشد. شايد بتوان خلاصة همة‌ اين تفاوت را در تابلويي ديد كه در فرودگاه دبي ديده مي‌شد. تابلوي "چهارراه اقتصاد نوين جهان" كه خبر از وضع آرماني در دبي براي كالا و انسان مي‌داد اما در فرودگاه تهران همان عكس شهدايي بودند كه اگرچه تعدادشان از هنگام اولين ديدار بيشتر نشده بود اما عوامل فرسايش آثار خود را بر رنگ‌ها و خطوط آنها گذاشته بودند. تنها اين تابلوها كمرنگ نشده بودند بلكه اين كمرنگي در ساير ابعاد جامعه هم ديده مي‌شد كه برجسته‌ترين آن آزادي زنان بود كه نسبت به دفعات قبل گسترش يافته بود, اما اين از نظر پژوهشگران يك تحول كيفي نبود.
اگر از راه ديدار و گفت‌وگو با روشنفكران و پژوهندگان ايران بخواهيم اوضاع ايران را جويا شويم مي‌بينيم كه در ايران تعادل پايداري وجود دارد كه به جمود و فلج نزديك‌تر است. يك‌وجه اين تعادل پايدار درآمد 16 ميليارد دلاري نفت و همزمان هزينة 13 ميليارد دلاري سوبسيد است كه امكان هرگونه سرمايه‌گذاري خارجي و داخلي را منتفي مي‌نمايد. وجه دوم استوار بر وجود بخشي عمومي كه وابسته به حكومت و بسيار بزرگ است و وجه سوم بخش مستضعفين است كه در اختيار محافظه‌كاران است: (شايد كميتة امداد امام و...) وجه چهارم تعادل پايدار, مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه تبديل به يك قوة جديد شده است. به نظر مي‌آيد در ايران بهترين كار اين است كه همه‌چيز به حال خود باقي بماند. اين تعادل‌هاي پايدار كه به‌وجود آمده اجازه نمي‌دهد كار چشمگيرِ مثبت يا منفي‌اي انجام داد. آنچه چالش اصلاح‌طلب و محافظه‌كار را به تعادل پايداري مي‌كشاند عبارت است از: الف) عامل جنگ ب) عامل فراخوان امريكا به تغيير نظام, ارزش‌ها و اصول است.
در مورد عامل اول, ايران, تجربة افغانستان را داراست ايران با كردها و شيعيان عراق نيز رابطة نزديكي و آشنايي‌هايي دارد. ايران و عراق مرز مشترك طولاني دارند و به هر حال نگراني چنداني نيست. در مورد عامل دوم, يعني فراخوان امريكا به تغيير نظام و ارزش‌ها, نگران‌كننده است. ج) يك جريان سومي پيدا شده كه ساختارشكن است و موجب شده كه جريان اصلاح‌طلب و محافظه‌كار به هم نزديك شوند. جناح سوم از مدرنيته و پيشرفت صحبت مي‌‌كند, اما مشكلش در ايران اين است كه با امريكا همخواني دارد. بنابراين موضعي دفاعي دارد و همراهانش دانشجويان, زنان و بخشي از روشنفكران هستند و عملكرد و كنش موسمي دارد. به هرحال اين جريان به لحاظ تندبودن مواضعش ديگر نيروهاي جامعه را به اين نتيجه مي‌رساند كه تغيير وضع درست نيست.
منبع: الاهرام ـ 16 دسامبر 2002 (25 آذر 81)
ديگر اميدي به آقاي خاتمي نيست
در ايران دانشجويان از اصلاح‌طلبان انتقاد مي‌كنند و اصلاح‌طلبان از دانشجويان فاصله‌ گرفته‌اند و نيز يك قدرت سومي وجود دارد كه به‌‌خوبي عمل مي‌كند اين قدرت لائيك است از دموكراسي صحبت مي‌كند و خواستة اكثريت مردم ايران را مطرح مي كند كه حركت‌هاي تند اخير دليل بر وجود چنين جرياني است. ايران با چند بحران روبه‌روست: الف) بحران تشكيلاتي ناشي از عدم مشروعيت رژيم ب) بحران اجتماعي ناشي از اختلاف شديد طبقاتي ج) بحران سياسي ناشي از وحدت نداشتن محافظه‌كاران و هم اصلاح‌طلب‌ها و نيز بين محافظه‌كارها و اصلاح‌طلب‌ها و به‌دنبال آن مخدوش بودن وحدت ملي د) بحران اقتصادي و فساد عمومي كه روزبه‌رو در حال گسترش است. اينها نشان‌دهندة اين است كه رژيم اسلامي سست و متزلزل شده است. اگر مردم عربستان,‌ امريكا را تاراج‌كنندة منابع نفتي‌شان مي‌دانند ايرانيان,‌ مردم امريكا را نجات‌بخش مي‌دانند. اين جريان مي‌گويد آقاي خاتمي نتيجة تحولات سياسي است كه در مردم به‌وجود آمده و نه چيز ديگري كه بايد يكي از دو راه را انتخاب كند, يا شهامت مقابله با محافظه‌كاران يا استعفا, كه هيچ‌كدام را انتخاب نكرد. اگر او خود استعفا نكند, تحولات كشور او را مجبور به استعفا خواهند كرد.
منبع: ليبراسيون ـ 13 دسامبر 2002 (22 آذر 1381)
اصلاح‌طلبان ايران فرصت‌ها را از دست مي‌دهند
تظاهرات دانشجويان كه بزرگ‌ترين حادثه در سه سا ل گذشته بود, بازتاب نارضايتي نسل جوان و ايرانيان بود. مردم نيز به خواسته‌هاي دانشجويان مبني بر آزادي سياسي و دولت پاسخگو را قبول دارند و اين, ورشكستگي تندروهاي سياسي را نشان مي‌دهد. تندروها به غير از سركوب در مسائل اقتصادي هيچ راهي ديگر ندارند. كار تندروها توقيف روزنامه‌ها, زنداني منتقدان و برچسب عمال خارجي و اصلاح‌طلبان فاقد راهبرد كارآمد مي‌باشد. در اين تظاهرات حمايت نمايندگان اصلاح‌طلب از روند دانشجويان قوي و چشمگير نبود. دوره‌اي كه اصلاح‌طلبان همخواني مي‌‌كردند و مردم را دعوت مي‌كردند به پايان رسيده است. اصلاح‌طلبان از فرصت‌ها و برتري سياسي‌شان بهره‌برداري نكردند و لذا طبقة متوسط, خود را از فرايند سياسي كنار كشيده و دانشجويان سرخورده هم ممكن است به اين اقدام دست بزنند. اين روزها به شجاعت‌هايي نظير شجاعت آقاجري و شعله‌سعدي نياز است. اميد اصلاح‌طلبان به دو لايحة اخير است. اگر خاتمي نخواهد به چالش با محافظه‌كاران برخيزد, افزايش اختيارات هم كافي نخواهد بود. در دورة اول رياست‌جمهوري خاتمي وزارتخانة اطلاعات را مأمور كرد كه بگويند در قتل روشنفكران دست داشته است. گرچه امريكا مي‌تواند به رفع بن‌بست سياسي كمك كند, ولي متقاعدكننده نيست. بوش از نيروهاي دموكراتيك در ايران حمايت مي‌كند. اما تاكنون ارتباط سازماني پيدا نكرده است. تنها راه اصلاح‌طلبان اين است كه سازماندهي قوي و سامان‌يافته داشته باشند و ارتباط گسترده با مردم برقرار كنند وگرنه تلاش‌هاي دانشجويان به هدر خواهد رفت.
منبع: لوس‌آنجلس تايمز ـ 16 دسامبر 2002 (25آذر 1381)
مي‌خواهند دين را در مقابل آزادي و دولت را در مقابل جامعه قرار دهند
هدف از حكم اعدام آقاجري, كنارزدن او, راحت‌شدن از شر او و يا ترساندن و غلاف‌كردن شمشير ديگر روشنفكران نيست. بلكه هدف خاتمي و لوايح اصلاحي اوست. چرا كه آقاي خاتمي معتقد است دين و آزادي لازم و ملزوم يكديگرند و لازمة خدمت به دين, كمك به آزادي است و بدون آزادي دين به‌صورت يك حربه درمي‌آيد. حكم اعدام آقاجري در مقابل همين حركت است كه به اقشار زيادي از جامعه پيوند خورده و خاتمي را از انزوا درآورده است و توانسته علي‌رغم تمام مشكلات و بحران‌هاي دو دوره رئيس‌جمهور باقي بماند. هدف از صدور اين حكم, ضربه‌زدن به مأموريت تاريخي خاتمي يعني "پاسداري از دين" بود. خطري كه وجود دارد تبديل دين به قرائتي تك‌بعدي و تبديل اين قرائت تك‌بعدي به يك ايدئولوژي است كه نتيجه هم منجر به سركوب و از بين‌بردن دين بشود. نويسنده مي‌گويد بعد از فوت امام بدون هيچ‌گونه تلاش فكري‌اي سنت‌گرايي حاكم شد. اين مسئله خاتمي را به تأمل واداشت كه در صورت حذف انديشمندان اثري از انقلاب باقي نمي‌ماند به همين دليل وارد صحنة مبارزات انتخابي شد. هرچند خاتمي قدرت حل مشكلات اقتصادي را نداشت ولي اين از اهميت كار سياسي ـ فرهنگي كه انجام داد, نمي‌كاهد. منظور همين تغيير گفتمان حاكم است.
الف) در زمينة نهضت فكري: حيات جديدي به دانشگاه و به انديشمندان داد و انديشمندان و دانشگاهيان و هنرمندان دست به دست هم داده و جبهة جديدي را تشكيل مي‌دهند كه با انديشة مترقي دكترشريعتي و آيت‌الله طالقاني پيوند خورده است و به نوشتة دانشمندان مترقي عرب‌زبان هم روي آورده‌اند. خاتمي در وجه اثباتي از انديشه‌هاي امام دفاع مي‌كند, ولي در مقابل هرگونه حركتي كه به نفي امام و از بين رفتن اصول ديني و سياسي او منجر شود, ايستادگي مي‌كند.
ب) تأسيس جامعة مدني: فراخوان به يك جامعة مدني اسلامي كه مردم صاحب اختيار هستند و مي‌توانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند.
ج) آزادي مطبوعات: مطبوعات در زمان خاتمي خيلي توسعه يافت. (حالا كه آنها را از دست مي‌دهيم تازه به گسترش آنها پي مي‌بريم.) به جرئت مي‌توان گفت كه ‌آزادي مطبوعات نقش زيادي در تعديل موازنة قدرت سياسي در ايران ايفا كرده و به چالش‌هاي جاري روح تازه‌اي دميده است و مردم را به مشاركت در برابر قدرتمندان در مسائل جاري تشويق نموده است. تعميم‌دادن آزادي انديشه و بيان درواقع تعميم آزادي و رويكرد به متون ديني نظير قرآن و سنت است و از اين‌كه از منحصربودن در يك عدة خاص بگذرد, بدون واداركردن انسان به قرائت رسمي از قرآن, ميراث, فرهنگ,‌ تربيت و قانون نهادديني مي‌تواند به حق تعبير, تفسير, توجيه و قانون‌گذاري را به انحصار خود درآورد. به‌طور مفهومي اگر گرايش به متون, ملي, مردمي و عمومي شود, انحصار را از بين مي‌برد. دينداري از افيون‌شدن مصون مي‌ماند. خاتمي نمي‌خواهد تمام نظام سياسي را تغيير دهد. چرا كه نتايج و عكس‌العمل‌هاي آن به اعمالي غيردموكراتيك منجر خواهد شد. لذا آقاي خاتمي مردد است؛ نه كار را يكسره مي‌كند كه به واكنش‌هاي سهمگين منجر بشود و نه مي‌خواهد گامي فراتر بردارد. زيرا بيم دارد كه يك جنگ داخلي و خانگي به‌وجود بيايد. از طرفي مي‌داند عدم برخورد قاطع با طرح‌هاي جناح راستي كه با هدف دفاع از اسلام و انقلاب است موجب خواهد شد دولت اعتبارش را از دست بدهد. اين بحران شبيه بحران علي‌بن ابيطالب است.
منبع: الحيات ـ 7 ژانويه 2003 (17 دي‌ 1381)
ايران از درون
يك روزنامة كويتي از اختلافات شديد بين جناح‌هاي مختلف در ايران نگران شده و مي‌گويد اگر ثبات ايران به هم بريزد,‌ نيروهاي خارجي دخالت مي‌كنند و بر ثبات يا بي‌ثباتي منطقه تأثير مي‌گذارند. اين روزنامه اميدوار است كه اختلافات حل بشود,‌ به نظر مي‌رسد كويتي‌ها از حمله به عراق خوشحال و از حمله به ايران ناخشنود و ناراحت خواهند شد.
منبع: الرأي‌العام ـ 15 دسامبر 2002 (24‌ آذر 1381)

نمايندة مجلس ايران در را به روي گفت‌وگو با امريكا مي‌گشايد
بهزاد نبوي گفت: پيشنهاد بوش به ميانه‌روهاي ايران لطمه وارد آورده است. ما به‌عنوان نمايندگان مجلس مي‌توانيم با شهروندان, ديپلمات‌ها, روشنفكران و اعضاي كنگره امريكا گفت‌وگوي رسمي داشته باشيم. اين امر ديوار بي‌اعتمادي را از بين مي‌برد, مي‌تواند تنش‌ها را كاهش دهد و بنياني براي روابط رسمي باشد. وي به تعطيلي نظرسنجي‌ها اشاره مي‌كند كه: دوسوم مردم ايران خواهان رابطه با امريكا بودند. نبوي گفت اصلاح‌طلبان در شرايط مسالمت‌آميز مي‌توانند قانوناً فعاليت كنند. تعبير امريكا موجب مي‌شود كه تندروها تهديد خودشان را شدت بخشند و وضعيت را فوق‌العاده اعلام كنند. به‌دنبال طرح محور شرارت, تندروها اعلام شرايط جنگي كردند و اصلاح‌طلبان,‌ محافظه‌كاران را متهم كردند كه در مورد حمله به عراق با امريكا مذاكره كرده‌اند. نبوي اظهار داشت مداركي وجود دارد كه چنين گفت‌وگوهايي را تأييد مي‌كند. مجاهدين انقلاب, ايدئولوژي خودشان را از چپ‌گرايي به اصلاح‌طلبي تغيير دادند. بسياري,‌ اتهاماتي كه در پتروپارس به بهزادنبوي وارد آوردند را براي بدنام كردن سياست‌مدار متنفذ و معتدل تلقي كرده و آن اتهامات را سياسي مي‌دانند. نبوي در مذاكرات الجزاير مذاكره كننده اصلي بود. وي معتقد است اصلاح‌طلب‌ها در نظام و در قدرت باقي بمانند حتي اگر روند اصلاحات كُند باشد. او معتقد است جنبش مستمر اصلاحات است كه آزادي را به همراه مي‌آورد.
منبع: نيويورك تايمزـ 16 دسامبر 2002 (25آذر 81)
رفسنجاني و واشنگتن
در كنگرة مخالفين عراق در لندن مانند جلسة بُن, نماينده‌اي از ايران وجود نداشت اما در طبقة چهارم هتل يك ايراني بود كه به اوضاع نظارت مي‌كرد, از يك طرف با زالماي خليل‌زاد ارتباط داشت و از طرفي با گروه‌هاي مخالف عراق. همزمان با اين كنگره بود كه بين ايران و بارزاني آشتي شده و در ايران بين بارزاني و چلبي هم مراسم آشتي‌‌كنان برقرار شد. نويسنده معتقد است كه پشت اين مسائل آقاي رفسنجاني هستند. سؤال اينجاست كه آيا اين‌بار وي از طريق عراق, مي‌تواند شاهد موفقيت را در آغوش بكشد؟
منبع: النهار ـ 8 ژانويه 2003 (18 دي 81)
مصالحة تهران و بارزاني
در ملاقات بين آقاي هاشمي رفسنجاني و بارزاني مطرح شد كه امريكا به‌دنبال منافع صهيونيستي خود است و قصد دارد ديكتاتور ديگري را در عراق بر سر كار بياورد و نبايد زياد خوشبين بود. بارزاني در محيط مجلس در حضور نمايندگان با آقاي كروبي ملاقات كرد و پس از هشت‌سال كه روابط بين بارزاني و ايران تيره بود, حالا دوباره در اين مورد رابطه بهبود پيدا كرد. بارزاني روي يكپارچه‌بودن عراق تكيه كرد, ولي آقاي هاشمي گفت: "خط امريكا و صهيونيسم طايفه‌اي كردن عراق است.
منبع: الشرق‌الاوسط ـ 11 دسامبر 2002 (20‌ آذر 1381)
برتري مصلحت‌ بر ايدئولوژي
نويسنده معتقد است از همان آغاز انقلاب در ايران ايدئولوژي حاكم بود اما از آنجا كه در طول جنگ هشت ساله تبليغ ايدئولوژي با خشونت آميخته شد واكنشي منفي در جهان عرب ايجاد نمود؛ وقتي مصلحت ايجاب كرد كه ايران توقف جنگ و عوارض بعدي آن را بپذيرد. در شكل اعتقاد به ولايت فقيه نيز تغييراتي داده شد. واقع‌گرايي ايرانيان دست كشيدن از ايدئولوژي نيست بلكه هماهنگي با داده‌هاي كشورهاي عربي است. به‌عنوان مثال هفته وحدت تولد پيامبر. يا اين‌كه آيت‌الله خامنه‌اي مي‌گفتند همة فرقه‌هاي اسلامي در محبت اهل بيت مشترك هستند كه اين همان اصل تولي و تبري در اسلام است و با "نه‌شرقي و نه‌غربي" هماهنگي دارد و به يك الگوي جهاني هم منجر مي‌شود. روحانيون شيعه به حكومت جهاني معتقدند كه روند صدور انقلاب را راحت‌تر مي‌كند و نوعي منافع مشترك سياسي را نيز مطرح مي‌كنند كه كشورهاي عربي هم آن را قبول دارند. با اين‌كه روابط ايران و عربستان در آن حج سياسي خونين شد ولي ايران دوباره با عربستان رابطه برقرار كرد. و از شيوة مبادلات؛ آغازكردن و همگرايي را شروع كرد و اين نشان مي‌دهد كه ايران برنامه‌هاي كوتاه‌مدت و درازمدت براي اين مسئله دارد. ايران به اين نتيجه رسيده است كه همگرايي ضرررسان نخواهد بود. جمعيت‌هاي دوستي يكي از ابتكارات ايران است. طرح ديگر, فقه پوياست كه در سنت هم ريشه دارد و هم با جهان امروز مي‌خواند و ايران اين مسئله را هم بر اي خود هم براي اعراب مفيد مي‌داند. راهكار گفت‌وگو تمدن‌ها براي اين است كه ايران بتواند فرهنگ نوينش را در دين مطرح كند. البته اين مقوله‌هاي مربوط به مصلحت از يك موازنة ايدئولوژيك برخوردار است. ايران در اين راستا گفت‌وگو با امريكا را هم منع ميكند. بدين‌معنا كه تجديد رابطه با امريكا در يك زمان مي‌تواند ضدمصلحت ملي باشد و در يك زمان ديگر, عين مصلحت ملي باشد. ايرانيان معتقدند در تجديد روابط, احترام‌گذاشتن به شروط ايران هم مهم است. ايران در اين راستا خواهان حملة امريكا به عراق نيست. چرا كه حلقة‌ فشار اسراييل و امريكا را عليه خودش تنگ‌تر مي‌كند و بدين‌لحاظ بر يك سري پيمان‌هاي امنيتي با كشورهاي همسايه دست زده است. تا اين‌كه به هنگام ضربة‌ تسليحاتي, به نفع امريكا عليه ايران اقدام نكنند. مسئلة ديگر اين كه تبادل جنايتكار‌ها و تروريست ها توسط ايران به نفع كشورهاي عربي بوده است. 400 نفر از القاعده عربستان و كويت و ديگر كشورها تحويل داده شده است. پيمان و توافق‌نامة امنيتي بين ايران با كشورهاي عربستان‌سعودي,‌ بحرين, عمان, كويت, قطر, لبنان, عراق, اردن, تركيه, پاكستان و افغانستان به امضا رسيده است. اينها صرفاً مصلحت نيست, بلكه مصلحت ايران حفظ امنيت ملي‌اش است كه آن هم يك امر ايدئولوژيك است تا برابر تهاجمات امريكا, اين كشورها را از همداستاني با امريكا بازدارد.
منبع: الاهرام ـ 18 دسامبر 2002 (27 آذر 1381)
ائتلاف ايران و امريكا وارد مرحله عمل مي‌شود
بعد از اعلام اين‌كه ايران "محور شرارت" است, ايران جلوي نفت عراق را كه به‌طور قاچاق مي‌فروخت گرفت. عراق اين نفت را به يك چهارم قيمت مي‌فروخت و با درآمدش اسلحه تهيه مي‌كرد. اين مي‌تواند از طرف ايران يك سيگنال دوستي براي امريكا باشد. از طرفي هم اتحاديه اروپا با وجود اعتراض‌هاي امريكا, از ايدة گفت‌وگو با تهران دفاع مي‌كند و در عين حال اتحاديه تأكيد مي‌كند كه پيشرفت در زمينة امضاي توافقنامة تجارت و همكاري به پيشرفتي در زمينة سياسي بستگي دارد. شرط سياسي آن هم به‌رسميت شناختن اسراييل از طرف ايران است.
منبع: العرب ـ 17 دسامبر 2002 (26‌ آذر 1381)
ايران و جنگ عليه عراق... هر روزي شرايط خاص خود را دارد
انقلاب ايران در بهمن 57 با سه محور تحقق يافت: 1) عليه استبداد و رهبري امريكا 2) عليه استبداد به رهبري شاه 3) تأمين منافع ملي. اما ايران در برابر لشكركشي امريكا عليه عراق با مثلثي روبه‌رو است كه يك ضلعش آيندة امريكا با حضور نظامي‌اش در منطقه, كه اين حضور در ايران از كودتاي 28 مرداد 32 شروع شد و تبعاتش هنوز ادامه دارد. ضلع دوم آن, آيندة رژيم عراق است رژيمي كه جنگ هشت‌ساله عليه ايران را تحميل كرد كه آن هم هنوز عوارضش ادامه دارد. ضلع سوم ‌آن, كه مهم‌ترين مي‌باشد آينده و سرنوشت مردم عراق است. دردها و رنج‌هايي كه ملت عراق مي‌كشد كه در اين جنگ دردها, مهاجرت, آوارگي و از اين قبيل بيشتر خواهد شد. بنابراين: الف) ايران با امريكاي حيله‌گر نمي‌تواند همكاري كند. چون تمام مقدرات و ثروت‌هاي عراق و منطقه را مي‌خواهد. ب) با ماجراجويي عراق هم نمي‌تواند توافق داشته باشد. چون زخم عميقي برداشته است. ج) نمي‌خواهد در برابر گفته‌هاي مخالفين صدام و ديگر رسانه‌ها كه "وقت رفتن صدام رسيده است" و در اين لحظة تاريخي بي‌تفاوت و دست بسته بماند. ايران نسبت به اين ملت برادر احساس وظيفه مي‌كند اينجاست كه دچار ترديد مي‌شود. ايران نمي‌تواند در برابر مثلثي كه از يك طرف حركت امريكا و از طرفي نظام عراق و از طرفي ديگر ملت عراق است جواب قاطعي داشته باشد. گاهي مي‌گويد بي‌طرفي, و گاهي بي‌طرفي فعال. گاهي منظورش اين است كه اگر امريكا در منطقه بيايد و در حال جنگ زخم عميقي بردارد از منطقه رخت خواهد بر بست و شايد هم اگر در اين جنگ نظام عراق زخم عميق بردارد و سقوط كند, ايران خوشحال شود. از طرفي اپوزيسيون عراق هم يك هويت شكل‌يافته‌اي ندارند كه همسايگان عراق بتوانند روي آن حساب باز كنند و به هرحال اينها دلايلي است كه چرا ايران نمي‌تواند موضع شفافي بگيرد.
منبع: البيان ـ 8 دسامبر 2002 (17آذر 81)
آلبرايت: جنگ عليه القاعده مهم‌تر از عراق است
خانم مادلين آلبرايت در مقابل جنگ عليه عراق ترديد نشان مي‌دهد. وي مي‌گويد اول بايد القاعده را شكست داد و اگر مداركي دال بر تجديد سلاح عراق موجود است بايد رو شود. مركز تحقيقات "پيو" نشان مي‌دهد كه محبوبيت امريكا در دنيا كم شده است. خطر اصلي, تروريسم است. خصوصاً اين‌كه بن‌لادن زنده است و القاعده خطر اصلي مهمي به‌شمار مي‌رود. عراق هم خطرناك است و هم وحشتناك اما راه‌هاي ديگري براي مهار عراق به غير از جنگ وجود دارد. اگر گزارش سازمان ملل سلاح كشتار جمعي عراق را رد كند, در اين صورت امريكا بايستي اطلاعات خودش را ارائه دهد. چون امريكا يك كشور دموكراتيك است. بنابراين چنين درخواستي بر ضد منافع ميهني امريكا نيست. من فكر نمي‌كنم هدف امريكا نفت باشد ولي بايد به دنيا اثبات كنيم كه انگيزه‌هاي ما شفاف است. به نظر من (برخلاف گفتة بوش) همه‌چيز به صدام بستگي ندارد. بلكه به بوش بستگي دارد. ما هنوز از پيامدهاي ناخواستة جنگ اطلاع كامل نداريم. اين, آقاي بوش است كه بايد جواب بدهد كه آيا مي‌خواهد تسليم اعضاي دولتش بشود و با يك برنامة از پيش تعيين‌شده وارد جنگ بشود. آن هم قبل از اين‌كه جنگ با تروريسم وارد مراحل جدي‌اش گردد؟ تعجب اينجاست كه از يك‌طرف الگوي تركية مسلمان لائيك الگويي است كه امريكا مي‌خواهد به ديگر كشورهاي اسلامي تعميم بدهيم و از طرف ديگر, تركيه با احتياط در مورد حنگ عليه عراق صحبت مي‌كند. مردم تركيه مخالفت‌هاي زيادي با جنگ دارند كه آيا پيامدهاي جنگي كه تحميل بر ارادة مردم بشود را بررسي كرده‌ايم؟ علاوه بر اين ژيسكاردستن هم اظهار نظر عجيبي كرد كه تركيه وارد اتحاديه اروپا نشود در حالي كه تركيه نيرويي جوان, پرانرژي و كارگران ارزان دارد. كارگران اروپايي در حال پيرشدن هستند. متوجه اين قضيه نيستند يكي از دلايل كاهش محبوبيت امريكا براساس تحقيقات پيو اين است كه برخورد رئيس‌جمهور بوش با مسائل داخلي نبايد چندان فرقي با خارج داشته باشد زيرا امروزه نمي‌توان چندان مسائل داخل و خارج را از هم جدا كرد. آقاي بوش بايستي از منظر يك ديپلماسي عمومي پيامي جهاني داشته باشد و مواضعش در داخل بايستي تبليغ بيش از حد مردم‌سالارانه را در خارج به دنبال داشته باشد. توضيح اين‌كه مواضعش در خارج امريكا بايستي كاملاً براي داخل امريكا تبيين‌شده باشد. امروزه در شرايطي هستيم كه امريكا با مخاطبان مختلفي روبه‌رو است. بنابراين بايد يك پيام جهاني براي قانع‌كردن همه داشته باشيم. علت كمرنگ‌شدن مواضع امريكا در جهان اين است كه نه‌تنها قدرت امريكا "يك‌جانبه" به‌كار گرفته مي‌شود, بلكه مسئلة اصلي كاربرد "تك‌بعدي" آن قدرت است و اين باعث مي‌شود شكاف بين فقرا و ثروتمندان زياد گشته و در اين راستاست كه القاعده مي‌تواند بهره‌برداري كرده و خودش را توسعه بدهد. نتيجة آن اين مي‌شود كه نتوانيم با تروريسم مبارزه كنيم و كنترل آن از دست برود. در دنياي امروز نبايد سياست خارجي را بيگانه تلقي كرد؛ چرا كه آنچه در 189 كشور دنيا اتفاق مي‌افتد و جريان دارد در كشور ما هم تأثير خودش را مي‌گذارد. امريكا قادر است با "قدرت ملايم" با همكاري ساير متحدان و مردم دنيا به هدف‌هاي خودش برسد و اين وظيفة نهادهاي غيردولتي هم مي‌باشد.
منبع: لااستامپا ـ 7 دسامبر 2002 (16 آذر 81)
به چه علت ما دست به جنگ نخواهيم زد
نويسندة اين مقاله درنهايت نتيجه مي‌گيرد گرچه توهمات برتري طلبانه ممكن است منطقي‌ترين تحليل‌ها را از جنگ شكست بدهد ولي در يك عقب‌نشيني و يك تحليل منطقي, بالاخره بوش به برخورد با سازمان ملل تن داد. به سازمان ملل رفت و سخنراني نمود. به‌طوري كه پس از آن جيمز بيكر, وزيرامورخارجه اسبق و ژنرال بازنشسته اسكوكرافت, پيروزي بوش در سازمان ملل را تبريك گفتند. به لحاظ فني و نظامي بسياري از ژنرال هاي شاغل و بازنشسته مي‌گويند: جنگ نه ضروري است و نه آسان. هزينة جنگ 60 تا 200 ميليارد دلار است كه اين‌بار اعراب آن را نخواهند پرداخت. وضعيت بورس امريكا,‌ ركود شركت‌ها و بيكاري بيداد مي‌كند. سياستمداران كهنه‌كار حزب جمهوري‌خواه به بوش توصيه مي‌كنند كه دست به جنگ نزند و اين تندروان جمهوري‌خواه امريكايي براي صدام دام پهن كرده‌اند اما صدام در هشت دسامبر طي گزارشي تمام اطلاعات را داد چرا كه تصور مي‌كرد همة آنها را امريكا مي‌داند. با اين كار براي بوش بن‌بستي ايجاد شد با اين روال دليلي ندارد صدام باز به همكاري براي خلع سلاح ادامه ندهد. خيلي از مسائل جنگ قابل پيش‌بيني نيست. نظير دفاع ميكروبي, دفاع شيميايي و يا اين‌كه از سلاح‌هاي اتمي استفاده يا عليه اسراييل اقدامي بشود و اسراييل هم انتقام بگيرد. وزير نيروي دريايي امريكا مي‌گويد كه آيا ما حاضر هستيم يك جنگ 30 تا 50 ساله را تحمل بكنيم؟ اگر جنگ به سرعت پايان نپذيرد, حتي آن اقليتي هم كه به جنگ معتقدند بوش را تنها خواهند گذاشت و اين يك قمار سياسي براي آيندة امريكا و حزب جمهوريخواه است و مسلماً در يك جنگ درازمدت بيكاري افزايش خواهد يافت و وضعيت گروه بوش بدتر خواهد شد.
منبع: لوموند ـ 10 دسامبر 2002 (19آذر 81)
مرگ بر استبداد
روز شنبه, 2000 نفر در دانشگاه تهران با شعار "مرگ بر استبداد" تظاهرات مي‌كردند. تبديل شعار "مرگ بر امريكا" به "مرگ بر استبداد" نشان مي‌دهد كه پيام يازدهم سپتامبر در ايران جنبة توده‌اي به خود گرفته است. نايف وزيركشور عربستان مي‌گفت: واقعة يازدهم سپتامبر كار صهيونيست‌هاست اما 15نفر از عاملين آن واقعه عربستاني بودند, با اين وصف شرم‌آور نيست كه يهودي‌ها را متهم كنيم. بايستي كار عراق را يكسره كرده و مسئلة‌ فلسطين را حل كنيم و درگيري فلسطيني‌ها و اعراب را فروبنشانيم. آن‌وقت است كه اين گفتمان بين مسلمانان و اعراب تشديد خواهد شد. آقاي توماس ال فريد من مي‌نويسد كاش گفتماني كه در ايران باب است به جنوب خليج‌فارس هم سرايت كند. يك روزنامه‌نگار عكاظ گفته: "درست است كه يازدهم سپتامبر ما را شوكه كرد ولي بايد واقع‌بين باشيم كه اين جوانان عامل, عربستاني بودند و اين فرهنگ خشونت و جهاد بوده كه ما را با دنيا رويارو كرده است و بايستي جوانان بازآموزي شده و فرهنگ محافظه‌كاري عربستان بازسازي بشود." يك نويسنده الاهرام هم مي‌نويسد كه يك عده تندرو دارند با دنيا رو در رو مي‌شوند و محافظه‌كاران براي اين‌كه جلوي مدرنيته و پيشرفت را بگيرند, اين تندروها را تأييد مي‌كنند. وقت آن رسيده كه يك گفتمان مترقي داشته باشيم تا كارها جلو بيفتد حامل اين گفتمان مي‌تواند مصر باشد نه ايران. توماس ال فريدمن در آخر سؤال مي‌كند آيا وقت آن رسيده كه مصر دست به چنين كاري بزند؟ وي مي‌گويد كه نبايد اغراق كرد و نبايد ناديده گرفت و تنها اميد ما,‌ تحولات دروني كشورهاي عرب است كه بهترين شكل تحول است. (شايد به اين معنا كه مخالف تحول از راه نظامي هستند.)
منبع: نيويورك تايمز ـ 15 دسامبر 2002 (24 آذر 81)
تركيه و پايان اسلام سياسي؟
نكته اول ـ دستيابي حزب عدالت و توسعه به آراي مردم و اكثريت كرسي‌هاي پارلمان از يك‌طرف حمايت ژنرال‌هاي ارتش از آنها از طرف ديگر, موج خوشحالي زايدالوصفي ايجاد كرد و مانند يك زلزلة سياسي به بار نشست.
نكته دوم ـ به گمان كشورهاي عرب پيروزي حزب‌ عدالت و توسعه, اوج‌گرفتن بنيادگرايي اسلامي بود و از اين رو بسيار خوشحال شدند.
نكته سوم ـ تعريف ما از بنيادگرايي با تعريف كشورهاي عرب فرق دارد, چرا كه حزب عدالت و توسعه اولاً اعلام كرده كه به رژيم لائيك وفادار است و ثانياً نمي‌خواهد رابطه‌اش را با غرب قطع كند. ثالثاً مباني اعتقادي آنها چندان غلظت اسلامي ندارد و رابعاً مي‌خواهند اكثريت آرا مردم را در جامعة تركيه به‌دست بياورند و بنابراين نمي‌تواند بنيادگرا از آن نوعي باشد كه اعراب دوست دارند. امّا اين سؤال‌ها مطرح است كه آيا حزب عدالت و توسعه مي‌تواند مشكل اقتصاد خفه‌كنندة تركيه را حل بكند؟ و آيا اين حزب مي‌تواند ژنرال‌ها را قانع كند كه در پسِ اسلام‌گرايي آنها, ريش و عبا نيست بلكه كسب اكثريت آراي مردم تركيه يعني مردم‌سالاري است؟ اين را آينده نشان خواهد داد.
منبع: زمان ـ 10 دسامبر 2002 (19آذر 81)


1