سخني از آقاي طاهر احمدزاده

 

پيش از چاپ و انتشار جلد دوم كتاب خاطرات، نسخه‌اي از آن براي جناب آقاي طاهر احمدزاده فرستاده شد. ايشان محبت نموده و پس از مطالعة كتاب حاضر، به مسائل مهمي اشاره كردند كه بيشتر اشاره‌ها به قضاوت و ارزشيابي مربوط مي‌شد. چند مورد از اين اشاره‌ها نيز مربوط به نقل‌قول‌ها و خاطرات مي‌باشد كه در زير آورده مي‌شود:

1ـ در ص 56 زير عنوان برخورد با ماركسيست‌ها آورده‌اند:

مهدي ابريشم‌چي براي من نقل كرد: «وقتي كه براي مسعود احمدزاده گفتم كه ما يك گروه مذهبي هستيم كه به نبرد مسلحانه عليه رژيم شاه و امپرياليزم معتقدشده و به آن دست زده‌ايم، مسعود خيلي خوشحال شد و گفت: ”اگر فكر مي‌كني كه اطلاعات مهمي داري كه ممكن است زير شكنجه از تو بگيرند و ضربه به تشكيلات شما وارد شود، من حاضرم اگر موافق باشي در همين سلول تو را خفه كنم تا اين اطلاعات به دست ساواك نيفتد، چون من اعدامي هستم، اين عمل براي من عواقبي ندارد“.»

ابريشم‌چي به مسعود مي‌گويد: «مرا ممكن است از سلول تو ببرند. اگر پيامي داري بگو كه منتقل كنم.» مسعود مي‌گويد: «از قول من به همة جريان‌هاي سياسي و مبارز بگو، با هر ايدئولوژي‌اي كه دارند، مبارزه با رژيم را براي سرنگوني آن ادامه دهند و در مسير اين مبارزه پاك و صادق باشند.»

2ـ توضيحي دربارة مطلب صفحة ....... باعنوان «تأكيد روي جهان‌بيني يا جهان‌شناسي»

تأكيد من بر جهان‌بيني كاملاً درست نقل شده است؛ اما عبارت «جهان‌شناسي و علم و غيره تابع جهان‌بيني است.» تعبير من نبوده و نيست. من مي‌گفتم: «جهان‌بيني غير از جهان‌شناسي است.» و حتي بعدها در نوشته‌هاي دكترسروش ديدم كه ايشان واژة جهان‌شناسي را به‌جاي جهان‌بيني استفاده كرده است.

3ـ توضيحي دربارة مطلب صفحة ....... زير عنوان «برخورد آقاي كي‌منش با حجت‌الاسلام محي‌الدين حائري شيرازي »:

من خودم شاهد بحث‌هاي آقاي حائري با افسران حزب‌توده بودم. منطق آنان اين بود كه ما در اسارت نظامي هستيم كه وابسته و ضدمردمي مي‌باشد و در اين شرايط همة ما بايد تمام همّ وغمّ خود را براي رهايي از اسارت خود و كشورمان صرف نماييم؛ بنابراين درگيرشدن با بحث‌هاي اعتقادي،‌ آن هم بدان شكل مصلحت نمي‌باشد.

 

طاهر احمدزاده

فروردين 82